جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    حدیث / آفاق نیایش- تفسیر دعای سحر / آفاق نیایش - تفسیر دعای سحر
    بخش هشتم

    تفسير كمال‏

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 87

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِاكْمَلِهِ‏

    وَ كُلُّ كَمالِكَ كامِلٌّ؛

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِهِ.

    تفسير ادبى‏

    «كمال» در لغت به معناى ضد نقصان است. به چيزى كه نقص نداشته باشد «كامل» مى‏گويند. گفته مى‏شود كه: صورت، كمال هيولى است، فصل، كمال جنس است؛ يعنى فصل جنسى را كه اقتضا ندارد، اقتضادارش مى‏كند. صورت، هيولى را كه امرى بى اقتضا است، اقتضا دار مى‏كند.

    گاهى هم «كمال» در مقابل «قِلت» استعمال مى‏شود. در قرآن شريف مى‏خوانيم:

    تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ.»[1] «عشرة» خود به خود نقص ندارد اما وقتى با نُه قياس بكنيم نُه ناقص و كمتر است و عشره كامل است؛ يعنى نسبت به نُه بيشتر است.

    مراد از كمالى كه در اين جاست، به طور قطع ضد نقصان نيست، چون در ذات، صفات، فيض و اهل‏بيت ربوبى‏اش نقصى نيست تا بخواهيم كامل و يا اكمل درست كنيم، بلكه مراد ضد قلت است؛ يعنى مى‏توان در اسما و صفات در مقايسه با ذات مقدس الهى، يا در فيض مقدس به حسب معنا، كثرت و قلت فرض كرد.

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 88

    شرح عرفانى‏

    عارف، يعنى كسى كه بر در خانه خدا رفته است وقتى به عالم اسماء و صفات توجه مى‏كند، و اين كه اكمل همه كمال‏ها ذات مقدس خداست، مى‏گويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِاكَمَلِها؛

    اى خدا! به درخانه‏ات آمده‏ام، توجهم به كمال توست و به كامل‏ترين كمال‏هايت تو را قسم مى‏دهم؛ يعنى به ذات مقدست تو را قسم مى‏دهم.»

    ممكن است كه اصلًا نظر به ذات نباشد، بلكه نظر به خود صفات باشد. اگر چنين باشد معنايش اين مى‏شود كه:

    «اى خدا! به درخانه‏ات آمده‏ام، به كامل‏ترين كمال‏هايت، يعنى به قيوميتت تو را قسم مى‏دهم.»

    اما وقتى توجه پيدا مى‏كند كه همه صفات عين ذات خداست، مى‏گويد:

    «وَ كُلُّ كَمالِك كامِل‏

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِه؛

    اى خدا! به درخانه‏ات آمده‏ام، و به همه كمال‏هايت تو را قسم مى‏دهم؛ يعنى به ذات مقدست تو را قسم مى‏دهم.»

    و اما اگر توجه به «كُنِ رحمانى»، فيض مقدس و اسماء افعال باشد در آن جا كثرت‏ها را مى‏بيند، و از نظر سعه وجودى مشاهده مى‏كند كه در اين عالم بعضى اوسع‏اند و برخى واسع؛ لذا مى‏گويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ كمالِكَ بِاكَمَلِه؛

    اى خدا! به درخانه‏ات آمده‏ام، توجهم به كمال توست، به كامل‏ترين كمال‏هايت، يعنى به اوسع وجودهايت تو را قسم مى‏دهم.»

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 89

    حقيقت احمدى صلى الله عليه و آله؛ اوسع وجودها

    عارف وقتى توجه مى‏كند كه فيض مقدس بسيط است، مى‏گويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِكمالِكَ كُلِه؛

    اى خدا! همه كمال تو يك چيز بيشتر نيست، يك رحمت است، يك فيض مقدس است.»

    «وَ ما امْرُنا الّا واحِدَةٌ كَلَمِح بِالْبَصَرِ.»[2] در اين نظر مى‏گويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّه؛

    اى خدا! به درخانه تو آمده‏ام، و تو را به كمال مقدست، به مظهر «كن رحمانى» ات؛ يعنى به عالم وجودت قسم مى‏دهم.»

    درس ولايى‏

    گاهى هم توجه به اين پيدا مى‏كند كه اهل بيت، اسما، صفات و كمال خدا هستند.

    در اين نظر كثرت، چهارده معصوم را مشاهده مى‏كند؛ لذا متوسل به چهارده معصوم و به اتم آنان مى‏شود و مى‏گويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ كمالِكَ بِاكْمَلِها؛

    اى خدا! به درخانه تو آمده‏ام، چهارده معصوم را آورده‏ام، و به كامل‏ترين آن‏ها، يعنى به پيغمبر اكرم تو را قسم مى‏دهم.»

    و وقتى توجه به بساطت مى‏كند و اين كه همه آن‏ها يك نور و يك كمالند، مى‏گويد:

    «وَ كُلُّ كمالِكَ كامِلٌ‏

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 90

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِه؛

    خدايا! همه كمال‏هايت كامل است، يك چيز بيشتر نيست. اى خدا! به در خانه‏ات آمده‏ام، چهارده معصوم را آورده‏ام، و به همه آن‏ها تو را قسم مى‏دهم.»

    نكته‏اى دقيق و لطيف از امام خمينى رحمه الله‏

    استاد بزرگوار ما رهبر عظيم الشأن انقلاب حضرت امام خمينى رحمه الله مى‏فرمايد:

    از قرآن استفاده مى‏شود كه ولايت، كمال دين است؛ قرآن مى‏فرمايد: «الْيَوْمَ اكْمَلْتُ‏لَكُمْ دينَكُمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاسْلامَ دينا»؛[3] امروز [روز غدير خم‏] دين را براى شما كامل گرداندم و نعمت را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين برايتان برگزيدم.[4]

    ولايت، يعنى كمال دين‏

    همين طور كه فصل، كمال جنس است و اگرفصل نباشد جنسى نيست، اگر صورت نباشد هيولايى نيست و اگر ولايت نباشد دينى نيست، دين اسلام و صورت، هويت و حقيقت او ولايت است؛ لذا در روايات مى‏خوانيم:

    «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ امامَ زَمانِه ماتَ ميتَةَ كُفْرٍ وَ نِفاقٍ.»[5]

    «وَ قالَ رَسُولُ اللّهِ مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ امام زَمانِهِ ماتَ ميتَةَ جاهِليَّةً[6]؛

    اگر كسى بميرد و امامش را نشناخته باشد، به مرگ جاهليت مرده است؛ يعنى مسلمان نيست، و در حال كفر، نفاق و ضلالت مرده است.»

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 91

    بنابراين ما نبايد تصور كنيم كه ولايت از واجبات است، بلكه از اركان و به منزله صورتى براى عبادات، عقايد و اسلام است، و چنان چه اين انسان صورت و اصل نداشته باشد چيزى نيست، اسلام هم اگر ولايت نداشته باشد چيزى نيست. بدين جهت هم شيعه مى‏گويد: اصول دين پنج چيز است و چهارم آن امامت است.

    نقل قول امام خمينى از عارف بزرگوار، مرحوم شاه آبادى در مورد ولايت‏

    باز ايشان از استاد بزرگوارشان، مرحوم شاه آبادى نقل كرده‏اند كه:

    بعضى گفته‏اند كه ولايت يكى از فريضه‏هاى الهى است، مثل ساير فرائض و واجبات، و استناد به اين حديث كرده‏اند كه امام باقر عليه السلام فرمود:

    «بُنِىَ الاسْلامُ عَلى خَمْس: عَلَى الصَّلوةِ، و الَصَّوْمِ، و الَزَّكوةِ، و الْحَجِّ، وَ الْوِلايَةِ وَلَمْ يُنادَ بِشى‏ءٍ كَما نُودِىَ بِالْوِلايَةِ؛[7]

    اسلام بر پنج پايه است: نماز، روزه، زكات، حج و ولايت. و به ولايت خيلى سفارش شده است.»

    ايشان فرموده‏اند: اين ولايت و دوستى مربوط به ولايت اهل‏بيت نيست، بلكه مربوط به حكومت است؛ يعنى اسلام پنج ركن دارد، يكى، اين است كه ما بايد اهل بيت را دوست داشته و تولى و تبرى داشته باشيم؛ يعنى با مردم دوست باشيم؛ يعنى همان چيزى كه در آيه شريفه ذيل آمده است:

    «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه وَالَّذينَ مَعَهُ اشِدّاءُ علَىَ الْكُفّار رُحَماءُ بَينَهُمْ»؛[8] محمد، پيامبر خدا است و كسانى كه با او هستند بر كافران سخت گيرند و با مومنان رئوف و مهربان.

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 92

    لذا ايشان فرموده‏اند: اين روايت كه ولايت را از جمله واجبات مى‏داند به معناى سرپرستى مردم در امر حكومت است، نه ولايت به معناىِ دوستىِ اهل‏بيت و مردم.

    اين روايت نمى‏خواهد ولايت را معنا كند، ولايت از جمله واجبات نيست، ولايت ركن و همه واجبات وابسته به آن است، اسلام وابسته به آن است.[9] شاهد ديگر هم اين آيه است: «يا ايُّها الرَّسولُ بَلِّغْ ما انْزِلَ الَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ»[10] اى پيامبر! آن چه را كه بر تو نازل كرده‏ايم تبليغ كن، [آن چيزى كه بناست عمل كنى به آن عمل كن و اميرالمؤمنين عليه السلام را منصوب به خلافت كن‏] و اگر اين كار را نكنى رسالت خود را به انجام نرسانده‏اى.

    از اين آيه مى‏توان استفاده كرد كه اسلام منهاى ولايت ناقص و پوچ است و اصلًا اسلام نيست، و نظير جنس منهاىِ فصل و هيولاىِ منهاىِ صورت است.



    [1]. بقره، آيه 196.

    [2]. قمر، آيه 50.

    [3]. مائده، آيه 3.

    [4]. تفسير دعاء سحر، ص 114.

    [5]. ر. ك: بحارالأنوار، ج 25، ص 159،( باب 4)، ذيل ح 30.

    [6]. وسائل الشيعه، ج 16، ص 236،( باب 33) و بحارالانوار، ج 8، ص 368،( باب 27)، ذيل ح 41.

    [7]. بحارالأنوار، ج 65، ص 329،( باب 27- دعائم الإسلام والإيمان و ...)، ح 1.

    [8]. فتح، آيه 29.

    [9]. تفسير دعاى سحر، ص 115.

    [10]. مائده، آيه 67.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365